- یک طرفه
- یک سویه
معنی یک طرفه - جستجوی لغت در جدول جو
- یک طرفه
- یک سویه
- یک طرفه ((~. طَ رَ ف))
- از یک جهت، که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگر، خیابانی که فقط از یک سوی آن می توان رفت
- یک طرفه
- Unilaterally
- یک طرفه
- unilateralmente
- یک طرفه
- unilateralmente
- یک طرفه
- jednostronnie
- یک طرفه
- в одностороннем порядке
- یک طرفه
- односторонньо
- یک طرفه
- eenzijdig
- یک طرفه
- einseitig
- یک طرفه
- unilatéralement
- یک طرفه
- unilateralmente
- یک طرفه
- एकतरफा रूप से
- یک طرفه
- একতরফা
- یک طرفه
- tek taraflı olarak
- یک طرفه
- kwa upande mmoja
- یک طرفه
- באופן חד-צדדי
- یک طرفه
- secara sepihak
- یک طرفه
- อย่างข้างเดียว
- یک طرفه
- من جانبٍ واحدٍ
- یک طرفه
- یک طرفہ طور پر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک جانب، یک سمتی، یک سویی
یکسویه
یک سوی یک زی یک سو یک جانب ازسویی ازجانبی: یک طرف دستبرد مالیه یک طرف گیر و دار نظمیه. (بهار)
ازیک جهت که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگرکه بسود یا بزیان یکی از دو طرف باشد: قضاوت یکطرفه نباید کرد، که تنهااز یک طرف آن توان داخل شد: خیابان یکطرفه
راست و ریس کردن یکسره کردن
یک ذره
دارای دو سو و جهت و جانب
منسوب به یکمرد آنچه کفاف یک مرد را دهد
یک تنه به تنهایی
یک خرده